سربازی

این شرکت در حال آماده کردن برای افغانستان بود و هفته‌ها را در این زمینه گذرانده بود، و با راهپیمایی‌های طولانی تحت نظارت و آموزش سنگین با سلاح‌های سنگین سپری شده‌بود . The Soto ، "گروهبان کاکس " را ، که شانس بیشتری برای کار کردن برای او داشت ، پیدا کرد . کاکس در ارتش در دهه ۹۰ خدمت کرد ، سپس به زندگی مدنی برگشت و مدرک لیسانس خود را مطالعه کرد . او نیز مانند سوتو تحت‌تاثیر حملات تروریستی در سال ۲۰۰۱ قرار گرفت و دوباره شروع به صحبت کرد . اما او دو فرزند stepchildren و یک دختر نوزاد را با همسرش بزرگ کرد و نمی‌خواست خانواده خود را در حالی که بچه‌های نوجوانی در مدرسه داشتند ، مختل کند . او تا سال ۲۰۰۵ منتظر ماند ، چون دخترخوانده‌ام از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد و برای بار دوم سوگند یاد کرد ، مانند سوتو دوباره در ارتش به عنوان داوطلب پیاده‌نظام بازگشت . کاکس در عراق قبل از گزارش دادن به فورت هود با آنی و نوپای آن‌ها ، جایی که او به رهبری تیم تبدیل شد ، انجام داد . در این نقش ، او انتظار داشت که گروه جدیدی از سربازان را به یک تیم جنگی تبدیل کند . او هم مانند سوتو هنرمند بود . سوتو آواز خواند. کاکس بیرون آمد . گاهی او افسرانی را که جلسات توجیهی داشتند ، ترسیم می‌کرد و صفحات of خود را با renderings در زمان واقعی پر می‌کرد .

در بهار شایعاتی پخش شد که شرکت Viper به the کورنگال فرستاده می‌شود . در یکی از the نقاط نقشه افغانستان بود که ملقب به دره مرگ بود . سوتو سعی داشت دیگران را از چنگ زدن به او حفظ کند . این شرکت لبه‌ای harsher به خود گرفت . هشدارها برای پرداخت توجه همیشه ثابت بودند . فکر کرد : الان توجه دارم . نگرش و جدیت او مورد توجه قرار گرفت ؛ این شرکت او را به دوره‌ای فرستاد که پزشکان پشتیبان را آموزش داد و منجر به افزایش وظایف و نقش او شد . کاکس ادامه داد تا او را تحت‌تاثیر قرار دهد . هنگامی که دیگر گروهبان‌ها نشانه‌هایی از استرس را نشان دادند ، هیچ درام در اطراف آن مرد وجود نداشت . او یک پیام روشن را پیش‌بینی کرد : " این چیزی است که ما انجام می‌دهیم ، ما می‌دانیم چه می‌کنیم و قرار است این کار را ادامه دهیم ."

در اواخر بهار ، کاکس میزبان چندین سرباز جوان در خانه فورت هود بود که با خانواده‌اش به اشتراک گذاشته شد. این یکی از نیمی از an ارتشی بود که در شرایط بسیار بدی قرار داشت که آنی و او به آن به عنوان یک منطقه پرجمعیت دولتی ، " شنل " فورت هود " یاد کرد . سربازان گردان قبل از پرواز به مدت یک سال مرخصی گرفته بودند و این حزب بر روی ایوان بتنی پشت در پشتی آن‌ها فرصتی برای دور شدن از کار و استراحت بود . انی غذا را آماده کرد و از هزینه‌های شوهرش در زندگی اش استقبال کرد . کاکس از گوشت گریل شده استفاده کرد و مشروب را تعارف کرد و به گروه خود پیشنهاد کرد که هر سرباز بخشی از یک تیم است و او به آن‌ها نیاز دارد و به زودی همه به روش‌های عمیق به یکدیگر نیاز خواهند داشت .

چیزهایی وجود داشت که او در آن شریک نمی‌شد . اگر چه تعداد کمی از سربازان او این را می‌دانستند ، کاکس مجبور نبود به افغانستان اعزام شود ؛ او استخدام شده‌بود تا به عنوان سرباز PsyOps خدمت کند ، و در میدان PsyOps نیز موقعیتی برای او وجود داشت . او این فرصت را رد کرد و به انی اطمینان داد که نمی‌تواند بدون او وارد افغانستان شود . او به سربازان خود گفته بود که باید برای یک نفر دیگر آنجا باشند . قصد داشت با کلمات خود زندگی کند .

بعد از پرواز از ایالات‌متحده در جولای ، کاکس سربازان خود را پیاده کرد ، سپس سعی کرد آرام بگیرد. او در مجله خود نوشت : " هنگامی که او وارد جنگ سوم شد ، او به سختی نفس کشید و از نظر احساسی آن را از من گرفت .


منبع سایت سربازی

سربازی

محله خارج از خانه‌اش خشن بود و سوتو جای خود را در خیابان پیدا کرده بود - از ۸ سالگی به فروش باتری‌های AA روی جدول پرداخت . زمانی که دوران کودکی او سپری شد ، او به دوستانش نگاه کرد که به جرم جنایت گرفتار شده بودند. بعضی از آن‌ها به Dominicans Don ، یک گروه لاتینی در یک رقابت شدید با دیگری ، یعنی Trinitarios ، پیوستند . پدرش که به عنوان دربان در مان‌هاتان کار می‌کرد ، او و برادرش را بازداشت کرده بود . این خانواده یک آپارتمان با مادربزرگ سوتو ، Haydee Madera سوتو را در اختیار داشت که از پورتوریکو در سال ۱۹۶۲ به نیویورک نقل‌مکان کرد و برای دهه‌ها در همان ساختمان در خیابان موریس زندگی کرد . او از پنجره طبقه دوم او نگاه می‌کرد ، گویی بالای سرش شناور بود و وقتی احساس می‌کرد که دچار مشکل شده ، او را صدا می‌زند . هنگامی که سعی کرد از او فرار کند ، راهش را بر فراز بام‌ها و پلکان‌های متعدد بر روی بلوک فرا گرفت ، و دانست که کدام پله بالا می‌رود تا جلوی او را بگیرد و او را به خانه‌اش راهنمایی کند . سوتو هم نمی‌خواست او را ناامید کند . در کلاس هشتم ، او Iago را در اثر " Othello " شکسپیر بازی کرد . نقش او به او کمک کرد تا در مدرسه هنرهای نمایشی حرفه‌ای منهتن در سپتامبر ۲۰۰۳ ثبت‌نام کند ، نه زمانی بعد از اینکه آمریکا به عراق حمله کرد .

سوتو هنوز کاملا ً با او جور در نیامده بود. بسیاری از هم کلاسی‌هایش به خدمت در باند شباهت نداشتند و یا تمایل به خدمت در ارتش نداشتند . آن‌ها تقریبا ً به کالج رسیده بودند و به نظر می‌رسید که می‌توانند خود را از حافظه نیویورک خالی کنند . سوتو احساس کرد که اهل دنیای دیگر است و در مسیری متفاوت حرکت می‌کند . او در سال ۲۰۰۷ فارغ‌التحصیل شد و در کلاس‌های تابستانی در کالج لمان ثبت‌نام کرد ، اما چیزی احساس نکرد . آمریکا در حال جنگ با دو جنگ بود . هر کدامشان بد پیش می‌رفتند . او دور و بر نشسته بود ؟ او از کلاس ریاضی خارج شد و به دفتر استخدام ارتش رفت و در آنجا به اولین سرباز گفت که می‌خواهد امضا کند . او برای پیاده‌نظام داوطلب شد - احساس سخت‌ترین و خطرناک‌ترین شغل . مادربزرگش در حال بازدید از روستای او در پورتوریکو بود که او سوگند یاد کرد . وقتی شنید که " اگر من اینجا بوده‌ام ، او را رها نخواهم کرد " .

در ماه اوت ، هنگامی که سوتو به فورت Benning رسید . برای یک واحد آموزش واحد ، یک خط لوله برای مبارزه با بخش‌ها ، او به عنوان یک انسان برچسب ساده به او داده شد : Roster شماره ۲۴۲ ، که بر روی نوار کلاه‌خود سبز ساده نوشته شده بود . چندین گروهبان که او را آموزش داده بودند به عراق و افغانستان رفته بودند؛ او آن‌ها را به عنوان most افرادی که تا به حال دیده بودند ، مورد توجه قرار داد . سوتو دوباره به خاطر گذراندن تعطیلات در ژانویه ۲۰۰۸ به فورت هود ، Tex بازگشت . و به بخش اول پیاده‌نظام ملحق شد که برای چرخشی در افغانستان بسته بود . جنگ در عراق به مرحله سختی وارد شده بود . پنتاگون در حال تغییر توجه به شکست طالبان بود که پس از اینکه در سال ۲۰۰۱ از کابل به زور از کابل رانده شد ، خود را برجای گذاشت . این کشور پاسگاه‌های دور افتاده دور افتاده را قطع کرده و دولت تحت حمایت آمریکا در بسیاری از کشور را به چالش کشیده‌است .

در فورت هود ، Soto سوتو با رهبر گروه Viper ، گروهبان ناتان کاکس ، مورد استقبال قرار گرفت . کاکس در سن ۳۲ سالگی بزرگ‌تر از معمول برای رتبه او بود . او ابرو‌های درهم کشیده داشت ، نشانه‌ای از موی خاکستری ، تحصیلات دانشگاهی و هاله‌ای از اعتماد به نفس که ریشه در تورهای گذشته در بوسنی و عراق داشت . او سوتو را با شیوه‌ای صریح ، با ادبی که سال‌ها در دانشگاه Catholic در ایالت آیووا منعکس شده‌بود ، خوشامد گفت . immediately سوتو او را دوست داشت . کاکس یک خوره کتاب خال‌کوبی شده با یک طرف اندیش ناک بود . پس از کار تحت سرپرستی sergeants مته ، با outsize personas ، سوتو را به رفتار آرام‌تر ، آرام‌تر و آرام‌تر خود جلب کرد . گروهبان platoon ، گروهبان اول توماس رایت ، سوتو را به عنوان حامل مهمات در یک گروه مسلسل به کار برد .


منبع سایت سربازی

سربازی

econd Platoon ، حالت تیره خود را پنهان نکرد ، زیرا سربازان آن در نور روشن بعد از ظهر از کنار رودخانه Korengal عبور کردند . اوایل آوریل ۲۰۰۹ و اوایل از سرگیری پنتاگون با جدیت از جنگ افغانستان بود . ماموریت این گروه برای صعود از یک شیب کوهستانی بود و در شب سعی داشت به طالبان حمله کند . حدود ۳۰ نفر بودند ، به صورت riflemen و مسلسلچی‌ها ، که با scouts ، ترکیبی از اعضای گروه اصلی و replacements که شکاف بین زخمی‌ها و کشتگان را پر کرده بودند، مجهز بودند. بسیاری از آن‌ها نقشه شان را احمقانه ، تخلیه و هدر دادن زمان ، مثال دیگری از یک واحد ارتش ناامید در تلاش برای نشان دادن فعالیت برنج در یک جنگ با تمرکز و امید در نظر گرفتند . همچنان که حرکت می‌کردند ، زیر لب می‌گفتند :

از زمانی که سربازان پایگاه خود را ترک کردند ، the سوتو متخصص هراس بود . گروه او بخشی از واحد پیاده‌نظام بود که خود را Viper می‌نامید و علامت رادیویی برای شرکت براوو ، اولین گردان بیست و ششم پیاده . Viper نه ماه بود که این پاسگاه را اشغال کرده بودند، دوره‌ای که سربازان آن به یک ناحیه کوچک از دره lower و روستاهای فقیر که به دامنه تپه‌ها در زیر قله‌های سربه‌فلک‌کشیده نفوذ کرده بودند ، محدود شده بود . Platoon دوم استقرار خود را با سه گروه آغاز کرده بود، اما متحمل تلفات بسیاری شد که در این روز حتی با جایگزین آن‌ها جمع شد و حدود دو سوم قدرت را جمع کرد . با وجود فرسایش ، دانش فرا رسید . سوتو می‌دانست که جنگ شبیه به پروژه ملی که ژنرال‌ها در آن مورد بحث و تبادل نظر قرار دادند شباهتی ندارد . او کم‌تر از دو سال پیش در ارتش از برانکس زندگی کرده بود، که انگیزه آن‌ها برای حفاظت از ایالات‌متحده در برابر یک حمله تروریستی دیگر بود . اما ایده‌آلیسم او به سرعت به رئالیسم بدل شده بود و جنگ موضوع او و دوستانش بود که هر روز به سفر می‌رفتند . در مورد بقیه ، از توانایی سازمان دهندگان جنگ برای رسیدن به مزایای این گروه گشت اکتشافی ، تردید داشت . فکر کرد هیچ راهی برای این کار وجود نداره . این دره شبیه به شبکه‌ای از watchers بود که جوخه‌های آمریکایی را برپا کرده و به آن تله می‌دادند .

او ۱۹ سال داشت ، اما در ۱۶۰ پوند و به سختی نیاز به اصلاح داشت، می‌توانست دو سال جوان‌تر از آن عبور کند . او نمونه و نمونه اصلی یک جنگنده نبود . او در سن ۱۷ سالگی به ارتش پیوست و قصد داشت که اگر از جنگ جان سالم به در ببرد ، یک بازیگر شود . اغلب با لبخند عظیمی به وظایف خود می‌پرداخت ، و اهمیتی نمی‌داد که دیگران چه فکر می‌کنند - R . & ب . موسیقی رپ ، رپ ، راک ، هیپ هاپ ، بلوز همه اینها او را در آن گروه بسیار محبوب ساخته بودند، حتی اگر به اندازه خود او و sergeants که مورد تحسین قرار گرفته بود ، کشته می‌شدند ، و او را به عنوان باری از ارواح بر می‌داشتند .

در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ، زمانی که معلم او در مدرسه راهنمایی شماره ۱۱۸ گفت که یک هواپیما مرکز تجارت جهانی را هدف قرار داده‌است ، رابرت سوتو زاده ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۱ بود . صبح او تبدیل به یک تخلیه کند حرکت در یک گام عصبی در حال افزایش شد . نام by سوتو در آیفون اعلام شد . تغییر سوتو بعد از اینکه بسیاری از بقیه رفتند . پدرش در راهرو ایستاده بود و توضیح داد که ایالات‌متحده مورد حمله قرار گرفته‌است . سوتو را حس کرده بود، چیزی که قبلاً هرگز در آن مرد دیده نشده بود .

اشتیاق او برای درک آنچه که اتفاق افتاد غیرقابل مقاومت بود . چند ماه بعد ، سوتو را با یک دوست ۱۱ ساله از برانکس دور کرد . این دو سوار بر ۴ قطار به سمت منهتن بودند و در برج دو برج که برج‌ها در آن قرار داشتند ، به زیر آوار رفتند . سوتو را در آنجا قرار داده بود. او از ایالات‌متحده محافظت خواهد کرد . وقتی که به اندازه کافی پیر شد ، از او دعوت به عمل می‌آورد .


منبع سایت سربازی

سربازی

در یک مورد ، هیچ استدلالی وجود ندارد : سیاست‌هایی که این مردان و زنان را در خارج از کشور فرستاده‌است ، با تاکید آن‌ها بر اقدام نظامی و رویاهای آن‌ها از میان کشورها و فرهنگ‌های دیگر ، موفق نبوده اند . آن فراتر از بحث صادقانه بود که جنگ به چیزی دست نیافت که سازمان دهندگان آن‌ها قول داده بودند، مهم نیست که حزب قدرت یا ژنرال‌ها را داشته باشد . Astonishingly گران‌قیمت ، از لحاظ استراتژیک ، توسط یک لوح جابجا شده از افسران ارشد و سیاستمداران و قوش‌های سرمقاله ، به فروش رفته‌اند و هر سال از زمانی که جت‌های مسافربری در سال ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی حمله کردند ، این جنگ‌ها به شکل‌های گوناگونی و زیر منطقه‌ای متفاوت ادامه یافته‌اند . آن‌ها امروز بدون پایان یافتن ، در بودجه‌های پنتاگون تا حدی که گویی جنگ دور یک اقدام دولت فرضی است ، ادامه می‌دهند .

همانطور که هزینه‌ها افزایش‌یافته است - چه با دلار خرج شده، از دست رفته و یا ریخته شدن خون - معماران و مفسران که از آن‌ها حمایت می‌کنند اغلب برای پیش‌بینی‌های خوش بینانه یا airbrushed آماده بوده‌اند ، هر کدام به آخرین پروژه یا طرح کلی منصوب شده‌اند . براساس گزارش bullhorns و بسته به سال ، کمپین ‌های نظامی آمریکا در خارج از کشور ، عدالت را ارضا خواهند کرد ، به ترویج توسعه ، جلوگیری از جنگ فرقه‌ای ، جلوگیری از جنگ فرقه‌ای ، کاهش فساد ، تقویت حقوق زنان ، جلوگیری از جنگ فرقه‌ای ، حمایت از مردم عراق و افغانستان که ممکن است به طور مسالمت‌آمیز در یک جهان جهانی بایستند ، و در عین حال نا امید کننده ، مستبدان و تروریست‌ها را دلسرد می‌کنند .

گذشته از آواره شدن ستمگر و رهبری شدن به کشته شدن اسامه بن‌لادن ، هیچ یک از این افراد حاضر نشدند . موفقیت‌های برجسته کوتاه بود . اراذل و اوباش و اراذل و اوباش سابق از جا برخاستند . فساد و بی‌قانونی همچنان همه‌گیر است . تعداد افرادی که در حملات تروریستی در ایالات‌متحده در سال ۲۰۰۱ کشته شدند تعداد زیادی از افراد غیر نظامیان کشته شدند . سایرین زخمی‌شده و یا از خانه‌های خود رانده شدند ، ابتدا توسط اقدام آمریکا و سپس توسط نیروهای اجتماعی خشن ، اقدام آمریکا به آزاد کردن آن‌ها کمک کرد .

دولت‌های افغانستان و عراق ، که هر کدام از آن‌ها صدها میلیارد دلار برای ساخت و حمایت هزینه کرده‌اند ، شکننده ، وحشیانه و نامطمئن هستند . کشورهایی که برای حکومت بر سر حکومت می‌جنگند ، دسته‌های بزرگی از مبارزان بی‌قاعده و تروریست‌هایی که با تجربه مبارزه با دستگاه نظامی آمریکا آموزش‌دیده اند ، آموزش‌دیده اند . بخش عمده‌ای از زیرساخت‌ها که آمریکا با " گنجینه شهروندان " خود ساخته و نیروی کار سربازان آن رها شده‌است . بسیاری از مدارس و پاسگاه‌های دورافتاده ، ساختمان‌های ویران‌شده ، غارت و ویران شده‌اند که طرح‌های فراموش‌شده دارند. صدها هزار سلاح ارائه‌شده توسط متفقین ، ناپدید شده‌اند ؛ تعداد بی شماری از آن‌ها در بازارها و یا در دست دشمنان واشنگتن قرار دارند . میلیاردها دلار صرف ایجاد شریک امنیتی همچنین deputized pedophiles ، شکنجه‌ها و دزدان شده‌است . پلیس ملی یا واحدهای ارتش که پنتاگون برای کشورهای آن‌ها ضروری اعلام کرده‌است ، منحل شده‌است . دولت اسلامی حملات تروریستی را در بسیاری از جهان مورد حمایت قرار داده یا تشویق کرده‌است - دقیقا ً همان گونه که " جنگ جهانی علیه تروریسم " از آن پیش‌گیری می‌کند .

تقریبا ً دو دهه پس از اینکه کاخ سفید نیروهای آمریکایی را به عنوان نجات دهندگان معرفی کرد ، بخش‌های بزرگی از منطقه‌ای که پنتاگون در آن نیروهای رزمی را مستقر کرده‌است تحت نفوذ شورشیان سرسختی قرار دارند . مناطق زمانی به عنوان نشانگر پیشرفت مبارزه با شورش به اوج خود رسیدند ، مناطقی که در آن تقریبا ً هیچ آمریکایی جرات پا کردن را ندارند ، چند روزنامه نگاران و امدادرسانان ، یا پیمانکاران نظامی خصوصی یا تیم‌های نظامی و نظامی آمریکایی را نجات می‌دهند .

در طول این سال‌ها ، صدها هزار مرد و مرد جوان با حسن‌نیت به امضا رسیدند و در رده‌های پایین‌تر و متوسط خدمت کردند . آن‌ها سیاستی را ایجاد نکردند . در آن زندگی می‌کردند .


منبع سایت سربازی

سربازی

با شیب تند سربالایی ، از لحاظ جسمی آماده ، از نظر احساسی سپری شد. فکر کرد : ما فقط دو ماه است که داریم سعی می‌کنیم از اینجا خارج شویم . او و دیگر سربازان او به اندازه کافی در این دره بودند که به تناسب اندام قوی و مقاوم به استقرار نیروهای پیاده‌نظام که توسط جنگ فصلی عمل می‌کردند ، حرکت کرده بودند . عرق پشتش خیس بود. quadriceps و گوساله‌ها او را به راه انداختند و او را مانند یک حیوان بارکش برای سرباز کنار او هل دادند ، متخصص آرتورو Molano ، که مسلسل machine را حمل می‌کرد . این دو به یک آهنگ تبدیل شدند . یک سرباز یک تکه چوب سخت گیر می‌آورد ، برمی گردد و یک دست را به طرف دیگر دراز می‌کند : "هی ، مرد ، تو خوب هستی؟ " سوتو " می‌پرسید . او می‌گفت : " تو از من می‌خواهی که اسلحه را حمل کنم ؟ سوتو پیشنهاد خواهد کرد . Molano هر بار رد شد . سوتو را در نظر بگیرید که از خود گذشتگی و سخت باشد ، کسی که به طور معمول بیش از مردان بزرگ‌تر از مردان را حمل می‌کرد . دوست داشت با کسی مثل این با او هم‌کاری کند .

پس از چند ساعت ، Platoon دوم به قله رسیدند که در بالای دره قرار داشت . سربازها نفس عمیقی کشیدند و هوای رقیق را به دست گرفتند . به دور از زباله سوزی که در حال سوختن بود ، هوا تمیز بود .

گروهبان اول توماس رایت ، متخصص رابرت سوتو و ستوان دوم جاستین اسمیت در آوریل ۲۰۰۹ .

اعتبار

تایلر هیکس / نیویورک‌تایمز

گروهبان اول توماس رایت ، متخصص رابرت سوتو و ستوان دوم جاستین اسمیت در آوریل ۲۰۰۹.Cred هیکس / نیویورک‌تایمز

چند سرباز قبل از اینکه بقیه سربازان به محل حمله بروند ، به راه افتادند تا جاده را بازرسی کنند . سربازان با کمی بیش از نجوا خود را در یک مثلث بر روی جاده کوهستانی قرار دادند . ستوان دوم جاستین اسمیت ، رهبر گروه آن‌ها ، Molano را در یک گوشه قرار داد و مرد دیگری را با مسلسل به سوی یکدیگر پرتاب کرد تا آتش آن‌ها بتواند منطقه interlocking از پرواز را ایجاد کند. سربازان دیگر claymore را بر روی جایگاه کوچک قرار دادند .

همه چیز قبل از تاریکی آماده بود . هوا سرد بود و صخره با وزش تند باد به این سو و آن سو فرو می‌رفت . سوتو مرتعش بود . او یک پیراهن خشک و یک جفت جوراب خشک از کوله پشتی‌اش بیرون آورد ، لباس‌هایش را عوض کرد، یک نوار پروتئینی خورد و آن را با آب شست . او پاسگاه خود را در پایین ، در آن سوی فضای باز دید و متوجه شد که این همان چیزی است که در زمان حمله به ستیزه جویان شباهت داشت . صدای اذان در هوای کوهستان شنیده شد .

در اوایل ماه اکتبر ، جنگ افغانستان ۱۷ سال قدمت دارد ، یک نقطه عطف که بدون استراتژی خروج واضح در سه اداره ریاست‌جمهوری ، با اجتناب‌ناپذیری جدی روبرو شده‌است . با این سالگرد ، افرادی که پس از حملات تروریستی سال ۲۰۰۱ به دنیا آمده‌اند ، به اندازه کافی قدیمی خواهند بود که وارد عمل شوند . و افغانستان تنها یک کمپین آمریکایی پایدار نیست . جنگ در عراق که در سال ۲۰۰۳ آغاز شد ، به شکلی متفاوت از مرز سوریه ادامه پیدا کرده و به شکل متفاوتی در طول مرز سوریه ادامه دارد ، جایی که ارتش آمریکا نیز در یک رشته از پاسگاه‌های مرزی مستقر شده‌است بدون اینکه یک برنامه یا برنامه برای راه خروج تعیین کند. آمریکا در اواخر سال ۲۰۰۱ در بسیاری از مبارزات خود به موفقیت دست یافت ؛ در بهار سال ۲۰۰۳ ؛ در سال ۲۰۰۸ ؛ در فاصله کوتاه از عراق از عراق ، یک سازمان تروریستی که در کوره اشغال عراق اشغال شده‌بود ، این سازمان حتی زمانی وجود نداشت که جنگ برای شکست تروریسم آغاز شد . و هنوز جنگ ، با درگیری در افغانستان در مسیر به مقصد رسیدن سربازان آمریکایی بعد از شروع جنگ ، ادامه دارد .

بیش از سه میلیون آمریکایی در این جنگ‌ها لباس نظامی می‌پوشند . نزدیک به ۷، ۰۰۰ تن از آن‌ها جان خود را از دست داده‌اند . ده‌ها هزار نفر دیگر نیز زخمی شده‌اند . در هر سال تعداد بیشتری کشته یا مجروح می‌شوند ، از جمله حمله مرگبار ماه ژوئیه به Cpl. جوزف Maciel توسط یک سرباز افغان - عضوی از نیروهای بسیار که ایالات‌متحده پرداخت کرده، آموزش‌دیده و تجهیز شده ، و با این حال به عنوان امری ضروری و عملی خود را در برابر خود محافظت می‌کند .


منبع سایت سربازی