econd Platoon ، حالت تیره خود را پنهان نکرد ، زیرا سربازان آن در نور روشن بعد از ظهر از کنار رودخانه Korengal عبور کردند . اوایل آوریل ۲۰۰۹ و اوایل از سرگیری پنتاگون با جدیت از جنگ افغانستان بود . ماموریت این گروه برای صعود از یک شیب کوهستانی بود و در شب سعی داشت به طالبان حمله کند . حدود ۳۰ نفر بودند ، به صورت riflemen و مسلسلچیها ، که با scouts ، ترکیبی از اعضای گروه اصلی و replacements که شکاف بین زخمیها و کشتگان را پر کرده بودند، مجهز بودند. بسیاری از آنها نقشه شان را احمقانه ، تخلیه و هدر دادن زمان ، مثال دیگری از یک واحد ارتش ناامید در تلاش برای نشان دادن فعالیت برنج در یک جنگ با تمرکز و امید در نظر گرفتند . همچنان که حرکت میکردند ، زیر لب میگفتند :
از زمانی که سربازان پایگاه خود را ترک کردند ، the سوتو متخصص هراس بود . گروه او بخشی از واحد پیادهنظام بود که خود را Viper مینامید و علامت رادیویی برای شرکت براوو ، اولین گردان بیست و ششم پیاده . Viper نه ماه بود که این پاسگاه را اشغال کرده بودند، دورهای که سربازان آن به یک ناحیه کوچک از دره lower و روستاهای فقیر که به دامنه تپهها در زیر قلههای سربهفلککشیده نفوذ کرده بودند ، محدود شده بود . Platoon دوم استقرار خود را با سه گروه آغاز کرده بود، اما متحمل تلفات بسیاری شد که در این روز حتی با جایگزین آنها جمع شد و حدود دو سوم قدرت را جمع کرد . با وجود فرسایش ، دانش فرا رسید . سوتو میدانست که جنگ شبیه به پروژه ملی که ژنرالها در آن مورد بحث و تبادل نظر قرار دادند شباهتی ندارد . او کمتر از دو سال پیش در ارتش از برانکس زندگی کرده بود، که انگیزه آنها برای حفاظت از ایالاتمتحده در برابر یک حمله تروریستی دیگر بود . اما ایدهآلیسم او به سرعت به رئالیسم بدل شده بود و جنگ موضوع او و دوستانش بود که هر روز به سفر میرفتند . در مورد بقیه ، از توانایی سازمان دهندگان جنگ برای رسیدن به مزایای این گروه گشت اکتشافی ، تردید داشت . فکر کرد هیچ راهی برای این کار وجود نداره . این دره شبیه به شبکهای از watchers بود که جوخههای آمریکایی را برپا کرده و به آن تله میدادند .
او ۱۹ سال داشت ، اما در ۱۶۰ پوند و به سختی نیاز به اصلاح داشت، میتوانست دو سال جوانتر از آن عبور کند . او نمونه و نمونه اصلی یک جنگنده نبود . او در سن ۱۷ سالگی به ارتش پیوست و قصد داشت که اگر از جنگ جان سالم به در ببرد ، یک بازیگر شود . اغلب با لبخند عظیمی به وظایف خود میپرداخت ، و اهمیتی نمیداد که دیگران چه فکر میکنند - R . & ب . موسیقی رپ ، رپ ، راک ، هیپ هاپ ، بلوز همه اینها او را در آن گروه بسیار محبوب ساخته بودند، حتی اگر به اندازه خود او و sergeants که مورد تحسین قرار گرفته بود ، کشته میشدند ، و او را به عنوان باری از ارواح بر میداشتند .
در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ، زمانی که معلم او در مدرسه راهنمایی شماره ۱۱۸ گفت که یک هواپیما مرکز تجارت جهانی را هدف قرار دادهاست ، رابرت سوتو زاده ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۱ بود . صبح او تبدیل به یک تخلیه کند حرکت در یک گام عصبی در حال افزایش شد . نام by سوتو در آیفون اعلام شد . تغییر سوتو بعد از اینکه بسیاری از بقیه رفتند . پدرش در راهرو ایستاده بود و توضیح داد که ایالاتمتحده مورد حمله قرار گرفتهاست . سوتو را حس کرده بود، چیزی که قبلاً هرگز در آن مرد دیده نشده بود .
اشتیاق او برای درک آنچه که اتفاق افتاد غیرقابل مقاومت بود . چند ماه بعد ، سوتو را با یک دوست ۱۱ ساله از برانکس دور کرد . این دو سوار بر ۴ قطار به سمت منهتن بودند و در برج دو برج که برجها در آن قرار داشتند ، به زیر آوار رفتند . سوتو را در آنجا قرار داده بود. او از ایالاتمتحده محافظت خواهد کرد . وقتی که به اندازه کافی پیر شد ، از او دعوت به عمل میآورد .
منبع سایت سربازی