سربازی

با شیب تند سربالایی ، از لحاظ جسمی آماده ، از نظر احساسی سپری شد. فکر کرد : ما فقط دو ماه است که داریم سعی می‌کنیم از اینجا خارج شویم . او و دیگر سربازان او به اندازه کافی در این دره بودند که به تناسب اندام قوی و مقاوم به استقرار نیروهای پیاده‌نظام که توسط جنگ فصلی عمل می‌کردند ، حرکت کرده بودند . عرق پشتش خیس بود. quadriceps و گوساله‌ها او را به راه انداختند و او را مانند یک حیوان بارکش برای سرباز کنار او هل دادند ، متخصص آرتورو Molano ، که مسلسل machine را حمل می‌کرد . این دو به یک آهنگ تبدیل شدند . یک سرباز یک تکه چوب سخت گیر می‌آورد ، برمی گردد و یک دست را به طرف دیگر دراز می‌کند : "هی ، مرد ، تو خوب هستی؟ " سوتو " می‌پرسید . او می‌گفت : " تو از من می‌خواهی که اسلحه را حمل کنم ؟ سوتو پیشنهاد خواهد کرد . Molano هر بار رد شد . سوتو را در نظر بگیرید که از خود گذشتگی و سخت باشد ، کسی که به طور معمول بیش از مردان بزرگ‌تر از مردان را حمل می‌کرد . دوست داشت با کسی مثل این با او هم‌کاری کند .

پس از چند ساعت ، Platoon دوم به قله رسیدند که در بالای دره قرار داشت . سربازها نفس عمیقی کشیدند و هوای رقیق را به دست گرفتند . به دور از زباله سوزی که در حال سوختن بود ، هوا تمیز بود .

گروهبان اول توماس رایت ، متخصص رابرت سوتو و ستوان دوم جاستین اسمیت در آوریل ۲۰۰۹ .

اعتبار

تایلر هیکس / نیویورک‌تایمز

گروهبان اول توماس رایت ، متخصص رابرت سوتو و ستوان دوم جاستین اسمیت در آوریل ۲۰۰۹.Cred هیکس / نیویورک‌تایمز

چند سرباز قبل از اینکه بقیه سربازان به محل حمله بروند ، به راه افتادند تا جاده را بازرسی کنند . سربازان با کمی بیش از نجوا خود را در یک مثلث بر روی جاده کوهستانی قرار دادند . ستوان دوم جاستین اسمیت ، رهبر گروه آن‌ها ، Molano را در یک گوشه قرار داد و مرد دیگری را با مسلسل به سوی یکدیگر پرتاب کرد تا آتش آن‌ها بتواند منطقه interlocking از پرواز را ایجاد کند. سربازان دیگر claymore را بر روی جایگاه کوچک قرار دادند .

همه چیز قبل از تاریکی آماده بود . هوا سرد بود و صخره با وزش تند باد به این سو و آن سو فرو می‌رفت . سوتو مرتعش بود . او یک پیراهن خشک و یک جفت جوراب خشک از کوله پشتی‌اش بیرون آورد ، لباس‌هایش را عوض کرد، یک نوار پروتئینی خورد و آن را با آب شست . او پاسگاه خود را در پایین ، در آن سوی فضای باز دید و متوجه شد که این همان چیزی است که در زمان حمله به ستیزه جویان شباهت داشت . صدای اذان در هوای کوهستان شنیده شد .

در اوایل ماه اکتبر ، جنگ افغانستان ۱۷ سال قدمت دارد ، یک نقطه عطف که بدون استراتژی خروج واضح در سه اداره ریاست‌جمهوری ، با اجتناب‌ناپذیری جدی روبرو شده‌است . با این سالگرد ، افرادی که پس از حملات تروریستی سال ۲۰۰۱ به دنیا آمده‌اند ، به اندازه کافی قدیمی خواهند بود که وارد عمل شوند . و افغانستان تنها یک کمپین آمریکایی پایدار نیست . جنگ در عراق که در سال ۲۰۰۳ آغاز شد ، به شکلی متفاوت از مرز سوریه ادامه پیدا کرده و به شکل متفاوتی در طول مرز سوریه ادامه دارد ، جایی که ارتش آمریکا نیز در یک رشته از پاسگاه‌های مرزی مستقر شده‌است بدون اینکه یک برنامه یا برنامه برای راه خروج تعیین کند. آمریکا در اواخر سال ۲۰۰۱ در بسیاری از مبارزات خود به موفقیت دست یافت ؛ در بهار سال ۲۰۰۳ ؛ در سال ۲۰۰۸ ؛ در فاصله کوتاه از عراق از عراق ، یک سازمان تروریستی که در کوره اشغال عراق اشغال شده‌بود ، این سازمان حتی زمانی وجود نداشت که جنگ برای شکست تروریسم آغاز شد . و هنوز جنگ ، با درگیری در افغانستان در مسیر به مقصد رسیدن سربازان آمریکایی بعد از شروع جنگ ، ادامه دارد .

بیش از سه میلیون آمریکایی در این جنگ‌ها لباس نظامی می‌پوشند . نزدیک به ۷، ۰۰۰ تن از آن‌ها جان خود را از دست داده‌اند . ده‌ها هزار نفر دیگر نیز زخمی شده‌اند . در هر سال تعداد بیشتری کشته یا مجروح می‌شوند ، از جمله حمله مرگبار ماه ژوئیه به Cpl. جوزف Maciel توسط یک سرباز افغان - عضوی از نیروهای بسیار که ایالات‌متحده پرداخت کرده، آموزش‌دیده و تجهیز شده ، و با این حال به عنوان امری ضروری و عملی خود را در برابر خود محافظت می‌کند .


منبع سایت سربازی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.