چند هفته بعد ، آقای حج از حامیان مالی خواست که به رفاه خود ادامه دهند . او در مورد آن از هم کلاسیهای خود در درسهای انگلیسی شنیده بود . آنها به او گفتند که برخی از آنها ثبتنام کردهاند و آن را یک شرط امنتر از مشاغل ناامن و کمدرآمد میدانند . یکی توضیح داد که او میتواند کار کند و هنوز کمکهای دولتی را جمعآوری کند ، اگر بتواند رئیسش را متقاعد کند که او را زیر میز پرداخت کند.
با احساس غرق شدن ، حامیان شروع به نگران شدن کردند : آیا آقای حج از پول خود برای بازی در سیستم محروم شده بود تا تعادل بانکی خود را کاهش دهد تا بتواند به کمک اجتماعی راه یابد ؟
حامیان میدانستند که حتی استفاده قانونی از سیستم رفاهی توسط پناهندگان سوری یک سوال متهم است . بعضی از کاناداییها بحث کردند که رفاه یک گام ضروری برای برخی از پناهندگان است ، برای اینکه آنها زمان بیشتری برای یادگیری زبان داشته باشند، که منجر به مشاغل بهتر در دراز مدت خواهد شد . فلسفه ادامه داد که یک شغل زنده میتواند به تله تبدیل شود .
اما در سرتاسر کانادا ، خشم در مورد میزان کمک به تازهواردها در حال افزایش بود . یکی از اعضای پارلمان برای سرپرستی مهاجرین جدید و پناهندگان با پرسشهایی مانند " آیا میدانید که برای داشتن یک زندگی خوب در کانادا باید سخت تلاش کنید تا خود و خانواده تان را تامین کنید ، و شما نمیتوانید انتظار داشته باشید چیزهایی داشته باشید که به شما داده شود ؟ "
حامیان حج به شدت از این نگرانی آگاه بودند : " اگر ناگهان ۲۵، ۰۰۰ نفر از مردم سوریه در فهرستهای رفاهی ظاهر شوند ، یک واکنش شدید وجود خواهد داشت ." در اروپا ، این ایده که دولت خدمات خود را از شهروندان میگیرد و به خارجیها میدهد ، به یک شکایت آشنا تبدیل شدهاست .
حامیان مطمئن نبودند که چه چیزی را باور کنند ؛ آنها مظنون بودند که آقای حج یک راز را مخفی نگه میدارد . این وضعیت " اعتماد من به Mouhamad را از بین میبرد و این باعث از بین رفتن احساسات من نسبت به خانواده میشد . "
او و دیگر حامیان از خودشان سوال کردند : چطور ممکن است این اتفاق بیفتد ، پس از اینکه به خانواده نزدیک شده بودند ؟ و آیا آنها واقعا ً حق دارند بدانند که آقای حج چگونه از پول استفاده میکند ؟
advertisement
خانم Karas به او گفت : " خانم Karas در پاسخ به سوال خود درباره رفاه گفت : " ما شما را به اینجا نیاورده ایم و همه این کمک را به شما میدهیم تا شما بتوانید در سیستم دولتی ما زهکشی کنید ." او توضیح داد که کمک اجتماعی یک تدبیر stopgap برای افراد نیازمند است " ما از شما انتظار داشتیم که بیرون بروید و شغلی پیدا کنید و از خانواده تان پشتیبانی کنید ."
او بعدا ً گفت : " من پسری به این حامیان هستم که در این کشور زندگی میکنند و باید مطمئن شوند که چه چیزی درست است و چه اتفاقی افتادهاست ."
او ادامه داد : " کار کردن بسیار بهتر از ماندن در خانه و انجام ندادن کاری است و کار میتواند باعث شود که شما پول بیشتری به دست آورید ."
خانم استارک گفت: " من نمیتوانم تمام عمرم را صرف نگرانی درباره اتفاقات این پول کنم .
در حقیقت ، آقای حج بیش از آنچه او میدانست تور ایمنی داشت . حامیان مالی به او نگفته بودند که به دلیل حمایت دولت ، آنها پول زیادی را از سال اول خانواده به ارث برده بودند . زمانی که او و خانوادهاش با هزینههای اضافی مواجه شدند، آنها چندین هزار دلار منتظر بودند .
چند هفته پس از شروع کار ، آقای حج در حال رفتن به سمت رستوران بود که مترو متوقف شد : بخشی از خط پایین بود . او نمیدانست کجاست ، وحشت داشت که دیر خواهد شد ، سعی کرد یک اتوبوس پیدا کند، و نتوانست از کسی بخواهد که به زبان انگلیسی کمک کند . او توانست به دوست صحبت کننده عربی که به گروه اسپانسر توصیه کرده بود تماس بگیرد . مرد به او دستور داد سوار درشکه شود و به راننده گفت که او را کجا ببرد .
پس از آن ، آقای حج به خانم Atkins و فرزندان او گفت که این داستان بخشی از آن به زبان انگلیسی است .
او گفت : " اتوبوس اینجا مانده ، کار میکند . پول ، پول ! " ( تاکسی ۱۲ دلار هزینه داشت )
اگر این اتفاق بیفتد ، خانم Atkins به او گفت که باید اتوبوس را به Yorkdale ببرد . آهسته آن را ادا کرد و به او گفت که تمرین کند .
" ! او گفت : " کودکان حج با پدرشان هماهنگ شدند .
منبع سایت سربازی
از اکتبر ۲۰۱۴ ، سطح تهدید تروریسم ملی کانادا در " رسانه " باقی ماندهاست ، به این معنی که یک اقدام خشونتآمیز تروریستی میتواند رخ دهد . آقای Goodale ، وزیر امنیت عمومی ، روز پنج شنبه گفت که آخرین دستگیریها این نام را تغییر نداده اند .
خانم Karas با خنده به او گفت : " این یک خانواده بزرگ است . "
معلم کلاس ششم دوقلوها Stefanie Apostol ، یک مهاجر رومانیایی بود که برنامه ویژهای را برای دانشجویانی که تحصیلات رسمی نداشتند ، تدریس میکرد . او دارای لهجه lingering ، حضوری آمرانه و عادت به تماس گرفتن با برادر دوقلویش ، ماجد ، " بچههای من " بود .
او جلسه را با شلیک اخبار خوب آغاز کرد . دوقلوها که در ابتدای سال تحصیلی قادر به خواندن نبودند در حال رمزگشایی کلمات بودند . آنها هر روز بروز میدادند ، با دقت کار میکردند ، سوال میکردند . Zahiya بسیار دقیق بود . این ماجد سریع بود . آنها با عصبانیت رقابت کردند .
مترجم شفاهی سعی کرد با تعریف و تمجید از او نگهداری کند ، و هنگامی که به والدین حج ترجمه شد ، نگاهی سرشار از آسودگی خاطری فوقالعاده بر چهره s انداخت . فرزندانش چندین سال بود که به مدرسه نرفته بودند . او گفت : " او نگران بود که خیلی دیر شده بود و آنها مانند او بیسواد بودند ."
معلم ، که عمق ترس خود را درک کرده بود ، تصمیم گرفت مدرک خود را به او نشان دهد . با اشاره دست پسرک و دختر را به دستهای از کتابهای ساده اشاره کرد و برایشان تعریف کرد که هر کدام یکی را انتخاب کنند .
ماجد گفت : " کوسه تا شب تاریک با مارک در پارک بازی کردهاست . "
Zahiya با کمی مردد ادامه داد : " جوجه با یک آجر بازی کرد . "
تبلیغ
آقای حج که میدرخشید مثل یک نفر دیگر به نظر میرسید . معلم خطاب به حامیان خطاب کرد و گفت : " شما به ما کمک میکنید و از ما حمایت میکنید ." او از حامیان درخواست کرد تا تایید کنند که با او کار خواهند کرد و آنها پاسخ دادند که تا زمانی که بتواند تکالیف خود را به طور کامل انجام دهد ادامه خواهند داد .
خانم Atkins در حالی که خانواده را در آپارتمان خود رها میکرد قصد داشت مستقیما ً به خانه برود . اما در آستانه در ، ماجد خواست که او کارت گزارش را برایش بخواند و Zahiya هم او را کشید .
او گفت : " من حدس میزنم که برگردم . " زمانی که the و حامیان برای کنفرانسهای معلم پدر و مادر بیرون رفتند ، پگی Karas پرسید که آیا خانم حج یک پوشک برای جولیا آوردهاست ، و مادر سوری یکی از آنها را در جیب گذاشتهاست . در محوطه پارکینگ مدرسه ، خانم Karas کالسکه را هل داد و کارول Atkins با بچههای بزرگتر که بعد از مدرسه جمعآوری کرده بودند ، سر و کار داشتند . یک سرایدار اجازه میداد همه از در قفل عبور کنند ، اما نگاهی پرس نده به گروه motley انداخت .
اندازهگیری موفقیت
سه هفته بعد ، پگی Karas در اتاق نشیمن "Hajjes " ایستاد و به آغوش جولیا که ۹ ماهه بود ، رسید . این فیلم شش روز تا ماه ۱۳ ماه بود . بر خلاف بسیاری از گروههای دیگر ، the و حامیان آنها لحظه را با سخنرانی یا یک کیک مشخص نکرده بودند؛ آنها به طور خاص مشتاق بودند که به این گذار توجه کنند .
خانم Karas جولیا را به دیواری که از تصاویر حامیان مالی پر شده بود برد و به هر کدام اشاره کرد و نام کودک را برای مطابقت با هر چهره آشنا گفت : لیز . ژانویه ، کارول . (کلیف ). Marg . آن روز بعد از ظهر ، سه کودک بزرگتر کنفرانسهای معلم و معلم داشتند و خانم Karas و خانم Atkins هم با آنها میرفتند .
اما Hajjes نیز نشانههای جدیدی از استقلال را نشان میدادند . در حالی که حامیان هنوز قرارهای دکتر خود را تنظیم میکردند ، مردم سوریه اکنون تنها در آنجا مشغول راه رفتن بودند . Classmates از دوقلوهای درجه ششم این زوج به دیدن playdates رفته بودند . برای شادی خانم Atkins ، Hajjes برنامه خود را با او لغو کرد تا در یک گردهمایی برای خانوادههای سوری در یک مرکز اجتماعی شرکت کند . و Zahiya ، یکی از دوقلوها ، با نوشتن یک پیام تلفنی به زبان انگلیسی از همه شگفتزده شد .
منبع سایت سربازی
کاناداییها برای یک سال خانوادههای پناهنده را به فرزندی قبول کردهاند . سپس " ماه ۱۳ " آمد .
کاناداییها هر روز یک سال را در آغوش کشیدن سوریها در برنامه اسکان مجدد شخصی سپری کردند . اجازه دادن به آنها ممکن است بزرگترین آزمایش باشد .
کارول Atkins ، با کودکانی از خانواده پناهنده سوری ، با حمایت مالی، در یک رینک یخ در Toronto.Cred itCreditDamon زمستان / نیویورکتایمز ، حمایت مالی کرد .
نوشته Jodi kantor و Catrin Einhorn
۲۵ مارس ۲۰۱۷
TORONTO - یک سال پس از اینکه کانادا پناهندگان سوری را مانند هیچ کشور دیگری در آغوش گرفت ، یک حساب در جریان بود .
Canadians معمولی در اصل هزاران خانواده سوریه را به فرزندی پذیرفتند و یک سال از زمان و پول خود را صرف کردند تا آنها را به زندگی جدید هدایت کنند ، همان طور که بسیاری از کشورهای دیگر از آنها دوری میکردند . برخی از شهروندان در حال حاضر این پروژه را یک پیروزی انسانی میدانند ؛ برخی معتقد بودند که سوریه منزوی و منزوی خواهد شد و به رفاه و یا بدتر تبدیل خواهد شد . همان طور که سال ۲۰۱۶ به ۲۰۱۷ تبدیل شد و تعهدات سالانه شروع به منقضی شدن کردند، سوال این است که چگونه تازهواردها یک لقب ملی به دست میآوردند : ماه ۱۳ ، زمانی که مردم سوریه سعی در ایستادن بر روی خود داشتند .
در یک بعد از ظهر ۲۸ ژانویه ، لیز استارک ، یک معلم بازنشسته دیگر ، با عجله به یک آپارتمان محقر در قسمت شرقی این شهر رفت ، فوقالعاده نگران . او و دوستانش خودشان را در اسکان مجدد Mouhamad و Wissam al ، یک کشاورز سابق و همسرش ، و چهار فرزند خود ریخته بودند و چنان به یکدیگر نزدیک شده بودند که به یکدیگر به عنوان پدر بزرگها ، پدر بزرگها، پدر و مادر و کودک تبدیل شدهبودند .
اما این خانواده مشترکا یک مهلت داشتند . در عرض دو هفته ، توافقنامه سرپرستی به پایان خواهد رسید . کاناداییها پرداخت اجاره و سایر اصول اولیه را متوقف خواهند کرد . آنها دیگر حساب بانکی تازه تازهواردها و بودجه را مدیریت نمیکنند . خانم استارک نام آقای Hajj را برای اجاره آپارتمان اضافه کرد ، اولین قدم در برداشتن مال خودش .
advertisement
او بعدا ً گفت : " ماهعسل به پایان رسیدهاست . "
آن روز بعد از ظهر ، ذهنش به اشکال ، چک و چک لیست بود . اما او میدانست که گروه کوچکی از مادربزرگها ، بازنشستگان و دوستان باشگاه کتاب در برابر موج جهانی شکاکیت ، حتی نفرت نسبت به مهاجران و پناهندگان ، شنا میکنند . رئیسجمهور ابرقدرت به سمت جنوب حرکت کرد تا سوریه را مسدود کرده و برنامه پناهندگان خود را قطع کند . مهاجران ناامید با پای پیاده وارد کانادا شدند . احساسات خارج از کشور در حال تغییر شکل نقشه سیاسی اروپا است . در عرض چند روز ، یک مرد مسلح ضد مسلمان در مسجدی در کبک نمازگزاران را به قتل میرساند .
خانم استارک و گروهش شرطبندی میکردند که بیشتر دنیا اشتباه بود - که با حمایت کافی ، مسلمانان فقیر از مناطق روستایی سوریه میتوانستند خود را تطبیق دهند، متعلق به خود و در نهایت موفق شوند و در کانادا مشارکت کنند . در مقابل این پسزمینه ، هر جلسه ، تصمیم و کمی پیشرفت به اوج خود رسید : آیا خانواده موفق خواهند شد ؟
اشاره به نامه کانادا
هر هفته ، یک انتخاب منتخب از اخبار و نظرات به اضافه تفسیری انحصاری از روزنامه نگاران نیویورکتایمز دریافت کنید .
امضا
مهمترین کار خانم استارک در آن روز ، راهنمایی زوج سوری را به یک برنامه آموزشی بودجه راهنمایی میکرد . بانکها برای آنها تازگی داشتند . کارتهای A.T.M. هم بودند . از آنجا که حامیان اجاره خود را پرداختند و اغلب آنها را همراه میبردند تا برداشت کنند ، این زوج حس کمی از نحوه مدیریت پول در حساب بانکی داشتند .
برخی از پناهندگان جدید کانادا دارای مدرک دانشگاهی ، مهارتهای حرفهای ، کسب و کارهای نوپا در حال حاضر و راهاندازی بودند . اما Hajjes حتی به زبان عربی هم سواد خواندن و نوشتن نداشتند . پس از یک سال تحصیل در انگلستان ، آقای حج ۳۶ ساله تلاش کرد که کلمات جدید را به زبان آورد . او آرزو داشت که یک مارک سوپرمارکت یا نشانه جاده را با سهولت اسکن کند و به طور فزایندهای از آموزش درجه دو خود ناراحت شده بود و درک میکرد که در سالهای آینده چگونه ثابت خواهد شد .
او در حالی که ماه ۱۳ را تماشا میکرد ، احساس درماندگی و وحشت کرد و گفت : " ما نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد ."
advertisement
از ابتدای انتصاب بودجه ، مشاور اسکان ، Roula Ajib ، میدانست که مشکلی وجود دارد ، چرا شما وزن خود را از دست میدهید ؟ او از آقای حج در عربی پرسید . بسیاری از پناهندگان سوری دیگر در کانادا پر شدهاند .
منبع سایت سربازی