سربازی

یک روز صبح در ماه فوریه , اتوبوس مدرسه نتوانست ظاهر شود , بنابراین پسر یکی از اسپانسر را پس از دیگری گرفت , تا اینکه او به جای اینکه اجازه دهد مادرش آن را بفهمد , فوراً به سمت او دوید . می‌ترسید مبادا پسر یک روز مدرسه را از دست بدهد .
سام سون یکی از مدافعان پناهندگان گفت : " این وابستگی از دو طرف می‌آید . " او گفت : " تازه واردان نگران ریسک هستند و لحظه‌ای که ریسک می‌کنند , اسپانسر فکر می‌کند " آن‌ها انگلیسی صحبت نمی‌کنند , من به آن‌ها کمک خواهم کرد . "
حامیان تصمیم گرفتند تا مربیگری حجاج و کودکان را ادامه دهند اما به شیوه‌های دیگر عقب‌نشینی کنند . آن‌ها از والدین حجاج خواستند که بجای انجام این کار بچه‌ها را به شنا ببرند . آن‌ها می‌دانستند که باید به جای رانندگی بیشتر به آن‌ها مسیرهای اتوبوس بیشتری بدهند .
اما به ندرت پیش می‌آمد . زمانی که کودکان حج درس شنا را از دست دادند , حامیان دوباره شروع به گرفتن آن‌ها کردند . همانطور که برای نشان دادن مسیرهای حمل و نقل عمومی بیشتر به خانواده اشاره می‌کنیم . من سوار اتوبوس نمی‌شوم . "
تبلیغات
او اقرار کرد : " من واقعا ً هیچ گونه استقلال را پرورش نداده‌ام . "
حتی دوشیزه داولر , که این گروه را مجبور به انجام کاره‌ای کمتری کرد, در حال امضا کردن کودکان برای اردوگاه در طول تعطیلات بهاره و تلاش برای اداره کردن یک توطئه باغبانی برای مراسم حج که از دست دادن کشاورزی محروم بودند , شد .
بخشی از چیزی که آن را به این مشکل تبدیل کرد این بود که سوری‌ها و کانادایی‌ها شکاف‌هایی را در زندگی دیگری پر کردند که هیچ کدام از آن‌ها پیش‌بینی نکرده بودند : 1 . در آرزوی نوه‌هایش بود و چهار بچه سوری را در آغوش کشیده بود . سه دختر بزرگ‌تر سال‌ها مدرسه رفتن را از دست دادند و بسیاری از حامیان بازنشسته شدند . هنگامی که یکی از تورنتو را برای زمستان ترک کرد, با اشک‌های خود مبارزه کرد و با بچه‌ها خداحافظی کرد .
روز بعد , وقتی در کلاس بود , از غیبت او فریاد کشید .
معضل آسایش
برای حامیان مالی, یکی از مهم‌ترین بخش‌های ماه رمضان , تماشای پناهندگان بود که در بهترین حالت مشکوک بودند . برخی از سوری‌ها آنچه را که کانادایی‌ها احساس می‌کردند جابز اشتباه بودند و یا برای تعداد زیادی کارت اعتباری امضا کردند . برخی دیگر ماشین خریدند , حتی اگر مجوزهای راننده نداشتند .
پایین‌ترین نقطه در سال مالی حج با کشف نگران‌کننده‌ای شروع شده‌بود .
مانند دیگر مردم سوریه , مراسم حج با اشتیاق به کار در کانادا رسید , اما حامیان مالی به جای کلاس‌های فشرده انگلیسی به آن‌ها توصیه شده‌بود . ( آن‌ها به او کمک کردند تا کاره‌ای عجیب و غریبی را در باغبانی و ساخت‌وساز انجام دهد . )
چند ماه پیش از موعد مقرر , شانس آورد . دوست فلسطینی - کانادایی که به این گروه مشاوره می‌داد , هرگز نمی‌توانست این کار را انجام دهد : او به یک مهاجر مصری که سال‌ها پیش به او کمک کرده بود تلفن کرد و پرسید که آیا می‌تواند یک شغل به حج بدهد . به زودی مراسم حج یکی دو شب به علاوه ادامه کلاس‌های انگلیسی انجام می‌شد .
اما هنگامی که لیز استارک با سفر حج به بانک رفت تا چک حقوقی را حساب کند, او معاملات خود را بررسی کرد و به چیزی هشدار دهنده پی برد : دو هزار دلار گم شده‌بودند , پس از عقب‌نشینی از زندان . اس . او بعدها گفت : " من فکر می‌کردم که فریب‌خورده است . "
مراسم حج که به نظر طفره می‌رفت , گفت که پول را برای ذخیره کردن مواد غذایی برداشته است . او گفت : " من می‌خواستم برای فرزندانم شب‌ها گرسنه می‌ماندیم . "

منبع سایت سربازی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.