کری با پسر بزرگتر خانواده محمد ، Mohammad.Cred itDamon وینتر ، New York Times
او نوشت : "من مشتاق هستم که همه جوانب تجارت را از جوراب گرفته و قفسهها را به استراتژیهای بازاریابی و عادتهای خرید کانادایی بپردازم " . او در حال توصیف تجربه کاری خود در طول سه سال اقامت خود در آردن نوشت : " من به عنوان یک پناهنده باید هر جا که بتوانم کار کنم ."
" ده بار دیگر ! او در حین رانندگی به او گفت : " او به او گفت که آنها برای مصاحبه رانندگی میکنند .
زمانی که به او موقعیت نیمهوقت پیشنهاد شده بود ، حامیان مالی هیجانزده بودند . اما چند روز بعد ، او the را فراخواند تا بگویند که آن را پایین خواهد آورد . او گفت : " او با گرفتن پول از خانه حامی مالی خود دست و پنجه نرم میکرد ، دیگران برای کمک به خانوادهاش آمده بودند و " واقعا ً سخت بود که در این مورد استقبال کنیم . " اما او میخواست گزینههایی مانند تبدیل شدن به یک مکانیک را در نظر بگیرد . او بعدها گفت : " در سوریه یا آردن ، او هرگز برای انتخاب کردن کار خود آزادی نداشته است ."
تبلیغ
او گفت که او نمیخواهد تا زمانی که انگلیسی اش را بهبود بخشد ، شغلی بگیرد ، زیرا او خواهان لطف و احسان بیشتر نیست . وی افزود : "در سوپر مارکت ، قادر به پاسخ دادن به سوالات اولیه از سوی مشتریان ، " من یک مسئولیت به کارفرمای خود خواهم بود . " او بعدا ً گفت که او از دیدن این کار سخت ناراحت شده بود ، اما اغلب پس از اینکه این کار را انجام داده بود دستپاچه شده بود . Sawsan در سن ۱۶ سالگی با ازدواج برنامهریزیشده ازدواج کرد و به دلیل بمبگذاری و کمبود برق به سرعت فرار کرد ؛ یک ماه بعد ، آنها گریختند . از آن زمان تا کنون، او خانوادهاش را ندیده است .
این زوج در جردن در حالی که در یک خانه پر از افراد زیادی خوابیده بودند و نه تختخواب یا پتو ، و مورچههایی که بر روی پسرشان به نام عبدالرحمان ، پس از برادر مرده آقای Ballani و ملقب به Aboudi میخزیدند ، به سر میبردند . او گفت که یکی از برادران آقای Ballani هنوز در خانه جردن گیر افتاده بود و بیوه برادرش در پارکی در سوریه زندگی میکرد و سه فرزندش را برای غذا جمعآوری میکرد .
احمد محمد ، پسر عبدالله و Eman محمد ، با مارک Blumberg .
اعتبار
دامون Winter / نیویورکتایمز
تصویر
احمد محمد ، پسر عبدالله و Eman محمد ، با مارک Blumberg.Cred وینتر ، وینتر ، نیویورکتایمز
او گفت : " اگر ما به اینجا نیامده بودیم ، میمردیم . "
حامیان این خانواده به عنوان بیشتر افراد غریبه به یکدیگر معرفی شدند - چند تن از همکاران سابق ، دوست یک دوست . " Helga Breier "، مشاور تحقیق بازار و یکی از سازمان دهندگان ، تابستان گذشته ، هنگامی که احساس میکرد در طول تعطیلات مدیترانهای با رنج و عذاب از روی آب ، احساس ناراحتی میکند ، به حمایت مالی کشیده شد .
Ballanis به تحریک محرک اصلی تبدیل شدند . آنها با هم یک آپارتمان روشن در نزدیکی خانه شان پیدا کردند و برهنگی را رد کردند - خانواده کمی خرت و پرت با پوسترهای شاد و برچسبها که همه چیز را به زبان انگلیسی برچسب میزدند : لامپ ، گنجه ، دیوار ، در . این زوج تقریبا ً هیچ انگلیسی صحبت نکردند ، بنابراین به آقای Ballani آموزش دادند تا به جایی که باید برود ، تدریس کنند ، حامیان به او کمک کردند تا از این مسیر عکس بگیرد . هنگامی که Aboudi در بخش مراقبت روزانه کجخلقی میکرد ، با او نشستند تا مادرش بتواند در کلاس زبان بماند . این زوج غذای مفصلی در خاور میانه تهیه کردند - از شما وعده غذا برای حامیان مالی دادند و اغلب از مداخلات خود استقبال کردند . آقای Ballani یک کلاه Maple در تورنتو به تن کرد که هر روز یک روز میپوشید و همسرش با سرعت روی یک toboggan کار میکرد .
advertisement
منبع سایت سربازی