قاضی ارشد ، Atola Tomkin ، در ماه فوریه فرمانی صادر کرد که خانم Kazimi و یک مقام رسمی دیگر زنان را از مشاغل خود برای مداخله در امور زکیه ، منع میکرد . وی همچنین اصرار داشت که این سند با اثر انگشت شستم معتبر بوده و او باید به خانوادهاش باز گردد .
قاضی Tomkin از صحبت با یک روزنامهنگار امتناع کرد ، اما قاضی دیگری که در پرونده زکیه خدمت کرده بود ، گفت که دادگاه تنها میکوشد تا برای رسیدن به یک توافق صلحآمیز میانجیگری کند .
وزارت امور زنان از تصمیم قضایی فرجامخواهی کردهاست و دفتر دادستانکل در حال بررسی ادعاهای این خانواده است . با این حال خانم Kazimi به سیستم حقوقی محلی اعتقادی ندارد . او گفت که یکی دیگر از افرادی که در پناهگاه هستند یک دختر ۱۴ ساله است که توسط یک مرد مسن مورد تجاوز قرار گرفتهاست . دادگاه به هر دوی آنها دستور داد تا به جرم زنا تلاش کنند و اتهام تجاوز را حذف کنند.
زکیه اکنون پنجمین ماه خود را در این پناهگاه ثبت کردهاست . او اجازه تلفن در آنجا را ندارد و نتوانسته است با محمد علی صحبت کند .
محمد زمان ، پدر زکیه ، همراه با بچههای دیگر در خانه in . آقای زمان تهدید به کشتن زکیه را انکار کرد .
اعتبار
مائوریسیو لیما برای نیویورکتایمز
تصویر
محمد زمان ، پدر زکیه ، همراه با بچههای دیگر در خانه in . آقای زمان تهدید کرد که Zakia.Cred itMauricio لیما برای نیویورکتایمز را خواهد کشت
او در مصاحبه با وزارت زنان Bamian گفت : " من بسیار نگران این هستم که خانوادهام در تلاش برای آسیب رساندن به او و خانوادهاش هستند .
advertisement
محمد علی در این وزارتخانه به طور جداگانه مصاحبه شد و گفت : " داستان ما مانند شیرین و فرهاد است . ما در چنین داستانی گرفتار هستیم ."
شیرین در نسخه افغانی داستان فارسی توسط یک شاهزاده ثروتمند و همچنین فرهاد بیپول مورد استقبال قرار گرفتهاست . او به فرهاد میگوید که اگر بتواند چهره کوه را با تبر از بین ببرد به جای شاهزاده با او ازدواج خواهد کرد . او ماهها تلاش میکند و وقتی شاهزاده میبیند که او واقعا ً میخواهد کوه را برای او حرکت دهد ، یک زن را برای گفتن فرهاد به فرهاد میفرستد که شیرین ازدواجکرده است . فرهاد خودش را میکشد و وقتی که او از مرگش مطلع میشود شیرین است .
محمد علی گفت : " من هنوز بر سر قولم هستم . شیرین و فرهاد میدانند که در این دنیای موقت ممکن است آنها به هم برسند اما خدا میداند که ممکن است این کار را در جهان بعدی انجام دهند و آرزوی من نیز همین است .
او افزود : " اگر آنها مرا از او جدا کنند ، اگر اتفاقی برای او بیفتد ، من خودکشی خواهم کرد ."
محمد علی گفت که او در حال حاضر با دقت زیادی در اطراف روستای خود حرکت میکند و از اینکه یک خانواده زکیه مورد حمله قرار گرفتهاست ، هراس دارد . او میگوید که او مسلح نیست - " من به اندازه یک پرونده ناخن ندارم " - اگرچه خانواده زکیه ادعا میکند که تفنگ باخود حمل میکند .
محمد زمان ، پدر aggrieved زکیه ، و برخی از برادرانش در این خانه محصور با گل نشسته و این داستان را به آنها دادند . هفته گذشته به طور قابلملاحظهای تغییر کرده بود . پدر او گفت که زکیه ، به جای اینکه قبلا ً نامزد شده باشد ، به مقامات وزارت زنان گفته بود که زکیه در واقع ازدواجکرده است ، به پسر عمویش رسیدهاست و بنابراین نمیتواند دوباره ازدواج کند .
مقامات دادگاه گفتند که هیچ مدرکی وجود ندارد که درست باشد و زکیه این مساله را انکار کرد .
آقای زمان گفت که برادرزادهاش پیش از این حدود ۲۸، ۰۰۰ افغانی یا ۵۰۰ دلار به قیمت سه بز را پرداخت کردهاست . او گفت : " آقای زمان گفت که میداند او میتواند خیلی بیشتر تلاش کند ، اما او برادرزاده من است و من نمیخواستم او را فریب دهم ."
به علت تاخیر در ترتیب دادن یک جشن عروسی ، او گفت که این ازدواج هرگز تحقق نیافت . در همین حال ، محمد علی در صحنه حاضر شد و زکیه را به دام انداخت .
" ما به او صدمه نمیزنیم . آقای زمان که مدعی بود حتی یک سوهان ناخن هم به عنوان یک سلاح ندارد ، گفت : " ما هیچ کاری برای او انجام نمیدهیم ." ما میدانیم که این پسر او را فریب دادهاست . تقصیر او نبود . ما فقط میخواهیم او به خانه بیاید ."
منبع سایت سربازی