دونالد " فردا " , برنامهریز ارشد برنامهریزی و استقرار نیروهای نظامی , حرفه خدمات شهری خود را با یک مراسم بازنشستگی در سالن " تالار کنفرانس " اسکات پایگاه نیروی هوایی اسکات به اوج خود رساند .
فردا هشت سال با دولت فدرال به عنوان یک عضو ارتش , پیمانکار و کارمند خدمات شهری خدمت کرد .
برایان سام سون , معاون فرمانده , مراسم را اجرا کرد. او فردا با یک هدیه شخصی - یک قطبنما کاری , بعد از اینکه توسط لوییس و کلارک در مسیر سرزمین ناشناخته شمال غربی آمریکا مورد استفاده قرار گرفت , تکرار شد - کسی که در نهایت به آنها در بازگشت به خانه کمک میکرد .
" نکته خوب در مورد قطبنما این است که شما میتوانید آن را تنظیم کنید تا دوباره به خانه برگردید . سام سون گفت : امیدوارم دوباره به خانه بیایی و ما را ببینی .
اچ . سرداری , فرمانده فرمانده , در مورد خدمت اختصاصی فردا به ملت صحبت کرد و او را " دی ان ای " دانست . "
او همچنین فردا با ترتیب مدال سنت کریستوفر , که به انتقالدهندههای استثنایی که یک صلاحیت حرفهای برجسته را نشان میدهند و از خود گذشتگی خدمت میکند , ارائه شد .
این پنجمین بار بود که بازنشسته شد . او گفت که همیشه مشکلی داشتهاست " . او گفت : " در واقع , او شروع به کار کرد, زمانی که فقط چند سال داشت و از آن زمان متوقف نشده بود .
فردا در شهر جفرسون گسترش یافت . در یک خانواده حمل و نقل . پدر بزرگش پدر و همه عموهای پدرش در مسیر راهآهن میسوری کار میکردند .
او یک کودک فعال بود و ورزشهای مختلف از فوتبال , بسکتبال , بیسبال , کشتی و حتی تنیس بازی میکرد . اما او در یک ورزش به ویژه در یک ورزش برتر بود , اما نه تنها به چندین دانشگاه در ایلینویز و همچنین به رسمیت شناخته شدن از یکی از بهترین بازیکنان حرفهای تنیس در جهان , و در عین حال به رسمیت شناخته شد.
او پس از اینکه فردا چهار بار پسرش را در یک ردیف قرار داد, به پدرش گفت که اگر میخواهد پسرش تنیس حرفهای بازی کند, نیمی از هزینهها را تامین خواهد کرد . بنابراین , فردا تصمیم سختی گرفت - - گرفتن راکت تنیس حرفهای یا پیروی از پاهای خانوادهاش برای راهآهن اقیانوس آرام میسوری .
در حالی که در یک باشگاه گلف و گلف محلی کار میکردم , ناگهان یک اپیفانی در دست داشت که به راحتی به او کمک کرد تصمیمش را بگیرد .
" من مردم را خیلی دوست دارم . نمیتوانستم . او گفت : ( برای بازی حرفهای ) باید کاملا ً اختصاصی باشید , بدون حواسپرتی .
بنابراین , در واقع , او هر دو را به خطر انداخت . او یک بورس تحصیلی برای بازی تنیس در دانشگاه لینکلن را پذیرفت .
این تصمیم او را به یکی از اولین سفیدها در تاریخ دانشگاه تبدیل کرد تا در دانشگاه یک بورس تحصیلی شرکت کند .
او در تابستان از مدرسه خارج شد و کار خانواده را دنبال کرد و به عنوان کارآموز راهآهن میسوری در ایالت میسوری کار کرد . نگهداری سوابق و خدمت به عنوان مامور سفارش همه تدارکات .
در حالی که در کالج نیز تصمیم به پیوستن به این برنامه گرفتیم . بدون اینکه متوجه او شود , راهی را هموار میکرد که او را از نسلهای پیشین خانوادهاش جدا میکرد .
روز بعد به عنوان یک فارغالتحصیل برجسته نظامی فارغالتحصیل شد و در سپاه حمل و نقل ارتش مستقر شد .
اولین ماموریت او در سربازخانهها بود . در آنجا , او به عنوان رهبر دسته کامیون متوسط و بعدها به عنوان یک افسر اجرایی شرکت خدمت کرد .
در آوریل سال ۲۰۰۷ , او به سمت ساحل شرقی رفت و به گردان دوم حمل و نقل در فورت مید , md , گزارش داد . در آنجا فرمانده گروهان کامیون سبک حمل و نقل را به عهده گرفت .
منبع سایت سربازی